زمان جاری : شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 9:36 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 147
نویسنده پیام
admin
آنلاین

ارسال‌ها : 51
عضویت: 29 /9 /1392
محل زندگی: مشهد مقدس
سن: 18
شناسه یاهو: marastu0
تشکرها : 16
تشکر شده : 5
نگهبانی از نیمکت




روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید: «تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟»


سرباز دستپاچه جواب داد: «قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!»


لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید: «این سرباز چرا این جاست؟»


افسر گفت: «قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!»


مادر لویی او را صدا زد و گفت: «من علت را میدانم، زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!»


فلسفه عمل تمام شده، ولی عمل فاقد منطق، هنوز ادامه دارد!




امضا کاربر
[center]"""""انجمن مجازی ادبیات فارسی""""[/center]
[center]زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل ها[/center]
[center]www.anjoman-farsi.r98.ir[/center]
سه شنبه 20 خرداد 1393 - 20:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :