loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 183 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

 

مشت می کوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم

ای

با شما هستم

این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر کوهی

دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم

آه

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی

که نیازی به تنفس داد

مشت می کوبد بر در

پنجه می ساید بر پنجره ها

محتاجم

من هم آوازم را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند

از شما خفته ی چند

چه کسی می آید با من فریاد کند ؟

 

فریدون مشیری

محمد اشرفی بازدید : 175 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست !

 

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !

درین ساحل که من افتاده ام خاموش .

غمم دریا , دلم تنهاست .

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !

خروش موج , با من می کند نجوا ,

که : هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !

که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ...

مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !

ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,

امید آنکه جان خسته ام را ,

به آن نادیده ساحل افکنم نیست !

 

فریدون مشیری

محمد اشرفی بازدید : 222 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت

 سر را به تازیانه او خم نمی کنم!

 افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم

 زاری براین سراچه ماتم نمی کنم.

 با تازیانه های گرانبار جانگداز

 پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است!

 جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است

 این بندگی، که زندگیش نام کرده است!

 بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی

 جز زهر غم نریخت شرابی به جام من.

 گر من به تنگنای ملال آور حیات

 آسوده یکنفس زده باشم حرام من!

 تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب

 می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را.

 هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک

 تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !

 ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟

 من راهِ آشیان خود از یاد برده ام.

 یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن


با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا !

زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز.

شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ

روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز!

 ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست 

 بر من ببخش زندگی جاودانه را !

 

منشین که دست مرگ زبندم رها کند.

محکم بزن به شانه من تازیانه را 

 

فریدون مشیری

لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 78
  • بازدید امروز : 594
  • باردید دیروز : 381
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,064
  • بازدید ماه : 1,761
  • بازدید سال : 81,767
  • بازدید کلی : 325,477
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی