loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 224 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

سال ها عاشق یک شخص مجازی سخت است

در خیالات خـودت قــصـــــر بسازی، سخت است

 

مثل این است که کودک شده باشی، آن وقت

هـــــی تـــو را باز نگیرند به بازی، سخت است

 

اینکه دنبــــال کنـــی سایــــه ی مجهولـــــی را

تا به هم خوردن خط های موازی، سخت است

 

 

 عبدالحسین انصاری

محمد اشرفی بازدید : 165 شنبه 19 بهمن 1392 نظرات (0)

 

شبی حرص مرا همراه پیراهن درآوردی

و دکمه دکمه احساس مرا از تن درآوردی

 

دلت این پا و آن پا کرد و آخر تن به رفتن داد

و زنجیر مرا با بغض از گردن درآوردی

 

پریشان ایستادی با سکوتی تلخ بر درگاه

و با دستت برایم حالت رفتن درآوردی

 

سفر کردی که از پل های دنیا رد شوی اما

سر از یک کوچه ی بن بست بی روزن درآوردی

 

خیابان در خیابان زخم خوردی گرچه برگشتی

و از قلبم هزاران خار با سوزن درآوردی

 

صداقت، عشق، ایمان، دوستی، افسوس من یک عمر

دلم خوش بود با این واژه های من درآوردی

 

عبدالحسین انصاری

محمد اشرفی بازدید : 224 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

لنگر انداخته در اسکله، کنگر خورده
این عقابی که مسیرش به کبوتر خورده

موج با شوق تو می آید و برمی گردد
متلاشی شده، بی حوصله و سرخورده

گاه یک صخره ی پنهان شده را رد کرده ست
گرچه هر بار به یک صخره ی دیگر خورده

بوسه ات سرخ ترین میوه ی فصل است انگار
سیلی موج که بر گونه ی بندر خورده

«بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم»
هر که بد گفت به چشمان تو شکَّر خورده!

چشم تو معدن الماس ولی لبخندت
سینه ی ترد اناری ست که خنجر خورده

غزلی گفته ام از گونه ی گل نازک تر
من بجز شعر چه گفتم که به تو برخورده!؟

 

عبدالحسین انصاری

محمد اشرفی بازدید : 310 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

دلت این روزها با هر تکان تازه می‌افتد
همیشه سیب وقتی می‌شود آماده، می‌افتد

لبت را زودتر بگذار بر لب‌های این فنجان
که چای‌ات از دهان و شور وشوق از باده می‌افتد

سفر مجموعه‌ای اندوهگین از اتفاقاتی‌ست
که روزی ناگهان بر شانه‌های جاده می‌افتد

تو هم روزی مسافر می‌شوی، اما نمی‌دانی
که هر شب اشک مردی ساده بر سجّاده می‌افتد

ولی آن قدر هم احساس خوشبختی نکن، روزی
گذارت باز بر این شهر دور افتاده می‌افتد

 

عبدالحسین انصاری

لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 159
  • آی پی دیروز : 81
  • بازدید امروز : 246
  • باردید دیروز : 603
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,319
  • بازدید ماه : 2,016
  • بازدید سال : 82,022
  • بازدید کلی : 325,732
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی