موسای قصه های من آقای طورها
ای برق چشم های تو خورشید نورها
نور تو در نگاه خلایق نشسته است
تنها ندیده اند تورا دیده کورها
تنها امید روضه مادربزرگ ها
تنها صدای ناله و آوای گورها
ما با وجود نام شما قد کشیده ایم
باب الحوائج از ازل و تا به دورها
آقا اصالتا" که سلیمان ما تویی
حالا شدی اسیر خیالات مورها
خورشید هم اجازه داخل شدن نداشت
در محبس تو محبس مهتاب و هورها
داوودها به صوت شما گریه می کنند
خیس است آیه های خدا در زبورها
هارون زندگی تو قارون قصه هاست
موسی اسیر مانده میان شرورها
با تازیانه بر تن تو خط نوشته اند
قربانی وقاحت جمع جسورها
این روزها به مادر خود گریه می کنی
اشکی عجیب گریه چشم غیورها
سرد است قتلگاه تو برعکس کربلا
پس گریه میکنی تو به یاد تنورها
در جسر شهر کفر تنت مانده روی خاک
ای خاک بر سرم سر راه عبورها
شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.
با تشکر
همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بريزد(ولادت امام موسي كاظم(ع) ) | 0 | 588 | admin |
شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام | 0 | 278 | admin |
دست از سرم بردار من بابا ندارم(حضرت رقيه(س)) | 0 | 297 | admin |
بوي پيراهن خونين كسي مي آيد... | 0 | 293 | admin |
بسمه تعالی، مال من بود یادته ( سعید حدادیان ) | 0 | 351 | admin |
آش نذري | 1 | 344 | saki336 |
رباعی و دویتی عاشورایی | 0 | 271 | admin |
لیلی نوین! (بوستان طنز) | 0 | 372 | admin |
شعر داغ | 0 | 276 | admin |
بی تفاوت(فروغ فرخزاد) | 0 | 348 | admin |
امروز قلب عالم و آدم حرای توست
این کوه نور شاهد حرف خدای توست
مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست
اقرا باسم ربک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست
لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند
وقتی که قلب سنگی عزی فدای توست
خورشید و ماه بین دو دست تو دلخوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست
بعد از هزار سال دگر میشناسمت
وقتی که جای جای دلم رد پای توست
فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه میشنوم از صدای توست
سید محمد حسینی
وقتی که حرف عشق و محبت شروع شد
وقتی در این زمینه روایت شروع شد
تو آمدی مفسر این جمله ها شدی
فی الجمله اینکه با تو حکایت شروع شد
یک ذره با نگاه تو خورشید می شود
با برق چشمهات حرارت شروع شد
تو اولین نتیجه اسلام بوده ای
پس با تو نسل سبز سیادت شروع شد
در صبح روز اول عمر شریف تو
خیل گدا رسید و حاجت شروع شد
استاد درس کل کریمانی عالمی
اول تویی و با تو کرامت شروع شد
تو آمدی که عایشه ها را ادب کنی
جنگ جمل رسید و فتحت شروع شد
این آیه ها بدون شما دل نشین نبود
قران بخوان بگو که تلاوت شروع شد
سید محمد حسین حسینی
اینجاست دشت ناله حرم را بیاورید
حالا که زائرید سرم را بیاورید
این آفتاب سرخ تنم را سیاه کرد
ای هم عشیره گان قمرم را بیاورید
خورشید داغ کرببلا زخم می زند
من پاره پاره ام سپرم را بیاورید
چشم انتظار چشم توام خواهرم بیا
چشمم سفید شد بصرم را بیاورید
من یوسف غریبم و کنعان نشین عشق
یعقوب من بیا پسرم را بیاورید
کو پس کجاست فاتح صحرای شهر شام
دلتنگ او شدم ثمرم را بیاورید
قلبم برای دخترکم درد می کند
کو پس رقیه ام جگرم را بیاورید
سید محمد حسین حسینی
پس روزگار دغدغه اش چیز دیگریست
وقتی که یار دغدغه اش چیز دیگریست
چشم صبا به رقص سر انگشت ذالفنون
اما سه تار دغدغه اش چیز دیگریست
دریا کنارِ ساحل خود موج زد ولی
"دریا کنار" دغدغه اش چیز دیگریست
من زرد و پیر و عاشقش اما چه فایده
فصل بهار دغدغه اش چیز دیگریست
میخواهمت اگر چه اجابت نمیکند
پروردگار دغدغه اش چیز دیگریست
نه نه نمیشود به تو هرگز نمیرسم
ریل قطار دغدغه اش چیز دیگریست
سید محمد حسینی
برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.
کد اشتراک گذاری لینک
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اشعار محمدعلی ساکی:
و...
----------------------------------------------------
اشعار بانو فاطمه فراهانی: