loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 482 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)
ای غزال گریز پا ، ای مست!
 
دیر گاهی است بیشه از تو تهی است
 
 
شیر ها در غم تو پیر شدند
 
از تو بر تپه ها نشانی نیست
 
 
رخ بتاب و سکوت را بشکن
 
بر سر عاشقان قدم بگذار
 
 
روزشان را به شب مبدل کن
 
چشم ها را به رو ی هم بگذار
 
 
دست در دست باد غوغا کن 
 
پیش روی پلنگ و شیر برقص!
 
 
همه در مانده اند از وصفت
 
من که با یک نظر اسیر . . . ، برقص!
 
 
اینچنین مست و ناز راه مرو!
 
یک نفس هم برای عشق بمان
 
 
عاشقانت به پات می میرند
 
شده یک بار پای عشق بمان
 
 
ای غزال گریز! پا برگرد
 
چشمهایی به راه منتظرند
 
 
شیر مانده است و برکه و بی تو
 
اشک ها گاه گاه منتظرند
 
 
 
کوروش ترابی
محمد اشرفی بازدید : 164 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)
من با تو مرد مرد ها و شیر دشتستان
 
من بی تو جانی خسته ، جسمی تا ابد ویران
 
 
زخم مرا با چشم هایت مرهمی ای عشق
 
درد مرا با خنده هایت می کنی درمان
 
 
من خسته ی این شهر گورستانی خاموش
 
تو آشنای کهنه ی این روح بی سامان
 
 
تو بوسه هایت گرمی امواج عمان است
 
من چشم هایم آسمان ابری گیلان
 
 
من در پی اعجاز چشمان تو می گردم
 
گیرم که عمری در دل این جاده سر گردان
 
 
گیرم که جز درد و غم و سختی نخواهم برد
 
گیرم که آخر هم شبیه آینه حیران
 
 
دنیا به یک سو و تو یک سو ، حرف حرف توست
 
پیغمبرم ! من را به راه عشق برگردان 
 
 
کوروش ترابی
محمد اشرفی بازدید : 238 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)
به باران می خورد پیوند ، قطره قطره چشمانت
 
به دست باد می رقصد سر زلف پریشانت
 
 
شکوه کوه میلرزد ، بساط عشق می چینی
 
سرم خم می شود بر چینه ی پر چین دامانت
 
 
نگاهم را به روی هرچه غیر از عشق می بندم
 
به روی هرچه جز چشمان بی تاب غزلخوانت
 
 
به وقت بی قراری ها تن تو قلعه ی عشق است
 
چنانکه هیچ طوفانی نخواهد کرد ویرانت
 
 
به بیت ابروانت عاشقی را مو به مو خواندم
 
پریشانی دل را از نگاه مست عریانت
 
 
تو چون افسانه هایی ، پیچ در پیچ و پر از حیرت
 
مدام از خویش می پرسم ،چه خواهد بود پایانت
 
 
 
کوروش ترابی
محمد اشرفی بازدید : 236 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)
دوباره آمدی و شعر ِ واژه واژه جان گرفت
و گردباد واژه ها به امر تو امان گرفت
 
تو را نوشتم و دلیل بیت های ناب تو
تویی که قلب تیره ی مرا خط شهاب تو
 
به پای تو غزل غزل به مثنوی کشید و بعد ...
تمام بحر ها به رقص مولوی کشید و بعد ...
 
جنون مرا گرفت و جذبه ی نگاهت ... آه ! نه
بگو چگونه خوانمت ؟ فرشته ؟ نور ؟ ماه؟ نه
 
تو برتر از تمام واژه های عاشقانه ای
شبیه آن خدای ناشناس جاودانه ای
 
بیا و دست خسته ی مرا بگیر ... میشود؟
به عشق اعتماد کن وگرنه دیر می شود
 
قسم که با تو می توان به شوق قله پر کشید
شراب را ز بوسه هات جرعه جرعه سر کشید
 
و یا به نقطه ای که نا کجاست هم سلوک کرد
و نیز تا خود خدا قدم قدم سلوک کرد
 
به اعتبار یک گل از تو می توان بهار شد
خزان مانده را عبور کرد و رستگار شد
 
به سوی عشق می روم؛ بهانه ام تو می شوی
دلیل شور و حال عارفانه ام تو می شوی
 
خبر نداری از من این چنین صبور می روی
خبر نداری از دلم که با غرور می روی
 
نگاه کن هنوز عاشق تو مانده است ... ای
به سینه داغ دوری تو را نشانده است ... ای
 
به یک نظر تمام کن دوام غربت مرا
بیا به خنده بشکن این سکوت خلوت مرا
 
مگر چه قدر بی تو می توان نشست نازنین !
چه قدر می توان درون خود شکست نازنین!
 
مگر چه قدر می توان که بی تو ... وام شعر من !
فدای چشم های مست تو تمام شعر من
 
دلم گرفته است هر چه عاشقانه تر بیا
به بغض های من قسم که بی بهانه تر بیا
 
بیا و دست گیر و خستگیم را تمام کن
به آفتاب ؛ رمز عاشقیمان سلام کن
 
ببین من آنقدر به حسرت تو مانده ام که هیچ
دوباره آنقدر ترانه بی تو خوانده ام که هیچ
 
غروب ها برای من طلوع ها برای تو
نگاه کن که عاشقت هنوز پا به پای تو
 
تو نیستی و قاب خاطرات گوشه ی اطاق
تو نیستی و برق خنده هات گوشه ی اطاق
 
هنوز عاشقم ولی هنوز بی تو هیچ وقت ...
که می نویسمت هنوز هم ولی تو هیچ وقت ...
 
من و اطاق مانده ایم و یک ترانه تا سحر
به یاد تو چه قدر قصه گفته ایم با سحر
 
دلم گرفته شعر بی تو نا تمام می شود
دریغ باز گریه آخرین کلام می شود ...
 
 
کوروش ترابی
محمد اشرفی بازدید : 208 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)
دور از توام این وضع یعنی زندگی یا مرگ ؟
دیگر چه فرقی هست بین زندگی با مرگ؟
 
وقتی نباشی هیچ حسی درجهانم نیست
تنها سکوت محض تنها بهت تنها مرگ
 
دور از تو من یک روح سرگردان نا آرام
آرامشم چیزی نخواهد بود حتی مرگ
 
در خود فرو میریزم و حس غم انگیزی است
وقتی که راهی پیش پایت نیست الا مرگ
 
 
در انتظارم ! 
                  یک نفر در میزند ناگاه ...
 
    تردید دارم کیست او؟ 
                        آیا تو... ؟
                               آیا مرگ ... ؟
 
کوروش ترابی
لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 81
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 603
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,110
  • بازدید ماه : 1,807
  • بازدید سال : 81,813
  • بازدید کلی : 325,523
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی