من با تو مرد مرد ها و شیر دشتستان
من بی تو جانی خسته ، جسمی تا ابد ویران
زخم مرا با چشم هایت مرهمی ای عشق
درد مرا با خنده هایت می کنی درمان
من خسته ی این شهر گورستانی خاموش
تو آشنای کهنه ی این روح بی سامان
تو بوسه هایت گرمی امواج عمان است
من چشم هایم آسمان ابری گیلان
من در پی اعجاز چشمان تو می گردم
گیرم که عمری در دل این جاده سر گردان
گیرم که جز درد و غم و سختی نخواهم برد
گیرم که آخر هم شبیه آینه حیران
دنیا به یک سو و تو یک سو ، حرف حرف توست
پیغمبرم ! من را به راه عشق برگردان
کوروش ترابی