loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 228 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)
زماني زيست در غمخانه ي دهر 
زني غمگين زني تنها زني پاك
 
بسا شب ها چو شمعي تا دم صبح 
گل اشكش چكيد از چشم غمناك
 
ولي در يك نفس از شمع جانش 
برآمد و پر زد سوي افلاك
 
پس از مادر اميد آخرين بود 
اميد آخرين هم رفت در خاك
 
 
 
مهدی سهیلی
محمد اشرفی بازدید : 237 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)
به جز غم تو كه با جان من هم آغوشست 
مرا صداي تو هر صبح و شام در گوشست
 
چراغ خانه ي چشم مني نمي داني 
كه بي تو چشم من و صحن خانه خاموشست
 
قسم به زلف سياهت چنان پريشانم 
كه هر چه غير تو از خاطرم فراموشست
 
ز چشمم اي گل مهتاب خفته در پس ابر 
چو ماه رفتي و شبهاي من سيه پوشست
 
هزار شكر كه گر غايبي ز ديده ي ما 
غم فراق تو با اشك من هم  آغوشست
 
پرنده يي كه غزلخوان باغ بود پريد 
كنون ز داغ غمش باغ سينه گل جوشست
 
 
 
مهدی سهیلی
محمد اشرفی بازدید : 233 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)
چرا ننالد ز تيره بختي دلي كه حال دعا ندارد 
چرا نگريد ز بينوايي كسي كه دل با خدا ندارد
 
ز خواب مستي دو ديده وا كن به خلوت شب خدا خدا كن 
خداي خود را شبي صدا كن كه درد غفلت دوا ندارد
 
به هر كلامي كه شور او نيست به هر سرايي كه نور او نيست 
كلام بي او اثر نبخشد سراي بي او صفا نارد
 
ز آزمندي چو بي قراران به شوق گنجي اسير رنجي 
جمال راحت نبيند آن كس كه سر به كوي رضا ندارد
 
اگر دلي را به ناله آري ز برق آهش امان نداري 
بلا در افتد به هر چه داري كه چوب يردان صدا ندارد
 
چو آه مظلوم كند كمانه سراي ظالم شود نشانه 
چو برق بگريز از اين ميانه كه تير آهش خطا ندارد
 
چو مرغ جانت ز تن رها شد هميشه زنده ست مگو كجا شد 
كسي چو ميرد مگو فنا شد كه نقش هستي فنا ندارد
 
 
 
مهدی سهیلی
محمد اشرفی بازدید : 227 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

عاقبت صيد سفر شد يار ما يادش به خير 

نازنيني بود و از ما شد جدا يادش به خير 
با فراقش ياد من تا عهد ديرين پر گرفت 
گفتم اي دل سالهاي جانفزا يادش به خير 
آن لب خندان كه شب هاي غم و صبح نشاط 
بوسه مي زد همچو گل بر روي ما يادش به خير 
با همه بيگانه ماندم تا كه از من دل بريد 
صحبت آن دلنواز آشنا يادش به خير 
روز شيدايي دلم رقصد كه سامان زنده باد 
شام تنهايي به خود گويم سها يادش به خير 
آن زمانها كز گل ديدار فرزندان خويش 
داشتم گلخانه در باغ صبا يادش به خير 
من جوان بودم ميان كودكان گرمخوي 
روزگار الفت و عهد وفا يادش به خير 
شب كه از ره مي رسيدم خانه شور انگيز بود 
اي خدا آن گير و دار بچه ها يادش به خير 
شيون سامان به كيوان بود از جور سهيل 
زان ميان اشك سها وان ماجرا يادش به خير 
تار گيسوي سهيلا بود در چنگش سروش 
قيل و قال دخترم در سرسرا يادش به خير 
قصه مي گفتم براي كودكان چون شهرزاد 
داستان دزد و نارنج طلا يادش به خير 
سالهاي عشرت ما بود و فرزندان چو ماه 
اي دريغ ان سالها وان ماهها يادش به خير 
يار رفت و عمر رفت و جمع ما پاشيده شد 
راستي خوش عشرتي بود اي خدا يادش به خير 
مي رسد روزي كه از من هم نماند غير ياد 
آن زمان بر تربتم گويي كه ها يادش به خير
 
 
مهدی سهیلی
محمد اشرفی بازدید : 155 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

اي گوش دل من به گل آهنگ صدايت 
وي ناي وجودم به تمناي نوايت 
چون بانگ پرندين تو از دور بر آيد 
مستانه دود در رگ من خون صدايت 
با قافله ي صبح بيا همره خورشيد 
تا جان بدمد در تن ما بانگ درابت 
بر چشمه ي مهتاب زده هاله ي ابرست 
با ريخته بر مرمر تو زلف رهايت 
گر مژده ي دامم بدهي دانه نخواهم 
پرواز كنم همچو كبوتر به هوايت 
طرحي ز سر زلف تو بر شانه ي من بود 
هر نسترني ريخت به ديوار سرايت 
چون برگ درختان ز نسيمي بخروشد 
در گوش من آيد به گمان خش خش پايت 
دارم همه شب دست دعا سوي سماوات 
كز چشم حسودان بسپارم به خدايت 
ما را به سحر ياد كن اي همسفر شب 
جان و دل يك قافله محتاج دعايت 
چشمم به در و سينه ي من خانه ي مهرت 
گوش دل من هم به گل آهنگ صدايت 
در شام سيه از مه و پروين خبري نيست 
اي شلمت شب ديده ي من سوي سهايت 
اي عمر گرانمايه تو را قدر شناسم 
بك لحظه نپوشم نظر از ثانيه هايت 
گر در پي نامي به هنر دست برآور 
خود دشمن حاسد كند انگشت نمايت 

 

مهدی سهیلی

محمد اشرفی بازدید : 211 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)

ديرينه سالهاست كه در ديدگاه من -

شبهاي ماهتاب چو درياست آسمان

وين تك ستاره هاي درخشان بيشمار -

سيمين حبابهاست كه بر سطح آبهاست

*****

در ديدگاه من -

اين ماه پرفروغ كه بيتاب مي رود

سيمينه زورقيست كه بر آب مي رود

رخشان شهابها كه پراكنده مي خزند -

هستند ماهيان سبكخيز گرمپوي -

كاندر پي شكار، شتابنده مي خزند.

*****

در ديدگاه من -

درياست آسمان و ندارد كرانه اي

جز بي نشانگي -

از ساحلش نبوده خرد را نشانه اي

گفتم شبي به خويش:

اين آسمان پير -

بحريست بيكرانه ولي چشم من مدام -

دنبال ناخداست

پس ناخدا كجاست؟

در گوش من چكيد صدايي كه نرم گفت:

درياست آسمان و در آن ناخدا "خداست"

 

مهدی سهیلی

لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 122
  • آی پی دیروز : 81
  • بازدید امروز : 177
  • باردید دیروز : 603
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,250
  • بازدید ماه : 1,947
  • بازدید سال : 81,953
  • بازدید کلی : 325,663
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی