اي غرب شبيخون به مباني تا كي؟
توهين به رسول مهرباني تا كي؟
يك بار بيا و از خدا شرم بكن
با نفس اماره ات تباني تا كي؟
محمدعلي ساكي
شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.
با تشکر
همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بريزد(ولادت امام موسي كاظم(ع) ) | 0 | 593 | admin |
شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام | 0 | 283 | admin |
دست از سرم بردار من بابا ندارم(حضرت رقيه(س)) | 0 | 304 | admin |
بوي پيراهن خونين كسي مي آيد... | 0 | 298 | admin |
بسمه تعالی، مال من بود یادته ( سعید حدادیان ) | 0 | 357 | admin |
آش نذري | 1 | 354 | saki336 |
رباعی و دویتی عاشورایی | 0 | 277 | admin |
لیلی نوین! (بوستان طنز) | 0 | 377 | admin |
شعر داغ | 0 | 283 | admin |
بی تفاوت(فروغ فرخزاد) | 0 | 355 | admin |
اي غرب شبيخون به مباني تا كي؟
توهين به رسول مهرباني تا كي؟
يك بار بيا و از خدا شرم بكن
با نفس اماره ات تباني تا كي؟
محمدعلي ساكي
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمار خیمه ها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
**
چقدر گریه کردی آقاجان
مژه هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی
ناله هایت به لکنت افتادند
**
سربریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را !؟
**
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی بری از یاد
تا قیام ِ قیامت آقاجان
خیزران را نمی بری از یاد
**
خون این باغ، گردن ِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می شد
چه خبر بود دور ِ طشت طلا
عمه ات داشت نصف ِ جان می شد
**
کاش مادر تو را نمی زایید!
گله از دست ِ زندگی داری
دیدن آب ، آتشت می زد
دل خونی ز تشنگی داری
**
تا نگاهت به دشنه ای می خورد
جگرت درد می گرفت آقا
تا جوانی رشید می دیدی
کمرت درد می گرفت آقا
**
جمل شام پیش ِ رویت بود
خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روضه دارت بود
**
پدرت خواند از سر نیزه
تا ببینند اهل قرآنی اید
عاقبت کاخ شام ثابت کرد
که شما مردمی مسلمانی اید
**
سوخت عمامه ات، بمیرم من
سوختن ارث ِ مادری شماست
گرچه در بندی از تو می ترسند
علتش خوی ِ حیدری شماست
**
خون خورشید در رگت جاری
از بنی هاشمی، یلی هستی
دستهای تو را به هم بستند
هرچه باشد توهم علی هستی
**
کاش می مُردم و نمی خواندم
سر بازارها تو را بردند
نیزه داران عبای دوشت را
جای سوغات کربلا بردند
شهادت امام سجاد بر همه شيعيان و محبان اهل بيت تسليت باد
اين هم شعري از خودم:
نامه های یک جهان اصرار مي داني كه چيست؟
اشتیاق و بعد از آن انکار مي داني كه چيست؟
شیعیان گویا هوای کربلا دارد حسین
از برای امر دین ایثار مي داني كه چيست؟
باتمام هستی اش آمد به دشت کربلا
گریه های کودک تبدار مي داني كه چيست؟
العطش های حرم صبر و امان را می برید
آبروی یک یل غمدار مي داني كه چيست؟
غرش تکبیرهای شبه جدش اکبرش
غصه دل کندن از یک یار مي داني كه چيست؟
دادن یک پیرهن،رفتن به سمت قتلگه
ناله های زینب غمخوار مي داني كه چيست؟
اسب ها نقش مهمی در هیاهو داشتند
تاختن بر یک بدن شش بار مي داني كه چيست؟
دشمنان دائم هجوم آرند به سمت خیمه ها
یک سپاه بی سر و سردار مي داني كه چيست؟
اشک های دختر شیرین تر از جان حسین
دیدن خورشید در دستار مي داني كه چيست؟
محمد اشرفي
6 محرم(امسال)
التماس دعا
یارب از کینه همسر جگرم می سوزد
من از این یار ستمگر جگرم می سوزد
دیده پراشک لبم خشک و رخم برروی خاک
سینه ام گشته پر آذر جگرم می سوزد
همچو مرغی که پرش سوخته از اتش زهر
کنج حجره زده پر پر جگرم می سوزد
بر روی خاک زمین پا کشم پس چه کنم
که من تشنه لب آخر جگرم می سوزد
شرر زهر جفایش فراموشم شد
چون ز شادیش فزونتر جگرم می سوزد
به جوانی نه از دوره طفلی به خدا
از غم وغصه دیگر جگرم می سوزد
خود جوانمرگ رضایم ولی در دم مرگ
به جوانمرگی مادر جگرم می سوزد
یاد آن کوچه و آن سیلی وآن روی کبود
آیدم تا که به خاطر جگرم می سوزد
یاد آن لحظه که گم کرد ره خانه خود
به پریشانی مادر جگرم می سوزد
مادرم نقش زمین گشت علی آه کشید
من ز سوز دل حیدر جگرم می سوزد
التماس دعا
خانه های آن کسانی می خورد دَر بیشتر
که به سائل می دهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت می کنم آنجا که صاحبخانه اش
پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم
راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر
زیر دین چهارده معصومم علیهم السلام اما گردنم
زیر دین حضرت موسی بن بیشتر
گردنم زیر دین آن امامی هست که داده
در ایران ما طوبای او بَر، بیشتر
آن امامی که فِداکِ گفتنش رو به قم است
با سلامش می کند قم را مُنوَّر، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چهل اختر بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
وَرنه می گفتم از این معصومه خواهر ،بیشتر
من برایش مصرعی می گویم و رد می شوم
لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را می کنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش برفش، نه!... کبوتر بیشتر
چهار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا
این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر
از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا! روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
برتمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر
دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی
راست می گویم به والله از ابوذر بیشتر
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند
................................................
حسین رستمی
برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.
اشعار محمدعلی ساکی:
و...
----------------------------------------------------
اشعار بانو فاطمه فراهانی: