loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 206 شنبه 24 آبان 1393 نظرات (2)

آسمان حیاطمان ابری‌ست، شیشه‌هامان همیشه لک دارد
مادرم در سکوت می‌سوزد، قصه‌ای مثل شاپرک دارد

خسته در خانه‌های بالاشهر پشت‌هم رخت چرک می‌شوید
در میان شکسته‌های دلش غمی اندازه‌ی فلک دارد

زخم‌ها مثل روز یادش هست، درد سیلی هنوز یادش هست
پدرم گفته برنمی‌گردد، مادر اما هنوز شک دارد

خواهرم هی مدام می‌پرسد: دستمان خالی است یعنی چه؟
طفلک کوچکم نمی‌داند دست مادر فقط ترک دارد

بغض مادر شکستنی، آنی‌ست، جانمازش همیشه بارانی‌ست
به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد

و از آن روز سرد برف‌آلود که پدر رفت و توی مه گم شد
آسمان حیاطمان ابری‌ست، شیشه‌هامان همیشه لک دارد

 

رضا عزیزی

محمد اشرفی بازدید : 211 جمعه 23 آبان 1393 نظرات (0)

از مهر چه گفتم من و از کینه چه گفتی؟
آوخ که به این عاشق دیرینه چه گفتی!

خون می چکد از بوسه گرمت ... چه بگویم؟
ای نشتر جان سوز به این سینه چه گفتی؟!

چون شمع سراپا شرر گریه ام ای خار
با این تن پر آبله و پینه چه گفتی؟

ای کاش که از رستم پیروز نپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟

از خویش مکدر شد و چشم از همگان بست
ای آه جگرسوز!... به آیینه چه گفتی!

فاضل نظری

 

محمد اشرفی بازدید : 231 پنجشنبه 15 آبان 1393 نظرات (1)

اين هم شعري از خودم:

نامه های یک جهان اصرار مي داني كه چيست؟

اشتیاق و بعد از آن انکار مي داني كه چيست؟

شیعیان گویا هوای کربلا دارد حسین

از برای امر دین ایثار مي داني كه چيست؟

باتمام هستی اش آمد به دشت کربلا

گریه های کودک تبدار مي داني كه چيست؟

العطش های حرم صبر و امان را می برید

آبروی یک یل غمدار  مي داني كه چيست؟

غرش تکبیرهای شبه جدش اکبرش

غصه دل کندن از یک یار مي داني كه چيست؟

دادن یک پیرهن،رفتن به سمت قتلگه

ناله های زینب غمخوار مي داني كه چيست؟

اسب ها نقش مهمی در هیاهو داشتند

تاختن بر یک بدن شش بار مي داني كه چيست؟

دشمنان دائم هجوم آرند به سمت خیمه ها

یک سپاه بی سر و سردار مي داني كه چيست؟

اشک های دختر شیرین تر از جان حسین

دیدن خورشید در دستار مي داني كه چيست؟

 

محمد اشرفي

6 محرم(امسال)

 

التماس دعا

 

محمد اشرفی بازدید : 206 سه شنبه 06 آبان 1393 نظرات (0)

یاران، مرا به خاطر عشق تو دشمنند

این دوستان، وطن! همگی دشمن منند


باور نمیكنم من و باور مكن تو هم

با من به جرم دوستی با تو دشمنند


من دوستم ولی همگی را به پاس تو

مَردند اگر به دشمنی من وگر زنند


شعری قصیدهوار برایت رقم زدم

خوانده نخوانده روز و شبم طعنه میزنند


من لال نیستم كه نگویم جوابشان

لالم ولی كه شاعر این كوی و برزنم


من شرم میكنم كه تلافی كنم وطن!

جان منند آخر و با من به یك تنند


یا رب چه رفته است كه این ابرهای صاف

اینگونه در مصافحه تاریكروشنند؟


نه یوسفم هر آینه نه رستمم یقین

در راه من به حیله چرا چاه میكَنند؟

 

 

.......

ادامه شعر در ادامه مطلب

محمد اشرفی بازدید : 322 سه شنبه 06 آبان 1393 نظرات (0)

فروغ‌بخش شب انتظار، آمدنی‌ست
نگار آمدنی غم‌گسار آمدنی‌ست

به خاک کوچه دیدار آب می‌پاشند
بخوان ترانه شادی که یار آمدنی‌ست

ببین چگونه قناری ز شوق می‌لرزد !
مترس از شب یلدا ! بهار آمدنی‌ست

صدای شیهه رخش ظهور می‌آید
خبر دهید به یاران: سوار آمدنی‌ست

بس است هر چه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار، آمدنی‌ست

 

مرتضی امیری اسفندقه

محمد اشرفی بازدید : 302 سه شنبه 06 آبان 1393 نظرات (0)

تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

آن باد، که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما، کاش گذر داشته باشد

هر هفته سر خاک تو می‌آیم و اما
این خاک اگر قرص قمر داشته باشد

این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک
از تو خبری چند مگر داشته باشد

آن روز که می‌بستی بار سفرت را
گفتی به پدر، هر که هنر داشته باشد

باید برود، هر چه شود، گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد

باید بپرد هر که در این پهنه عقاب است
حتی نه اگر، بال و نه پر داشته باشد

کوه است دل مرد، ولی کوه، نه هر کوه !
آن کوه که آتش به جگر داشته باشد

عشق است بلای من و من عاشق عشقم
این نیست بلایی که سپر داشته باشد

رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم
تا با تو سر سیر و سفر داشته باشد

باید برود، هرچه شود، گو بشو و باش
بگذار که این، جاده خطر داشته باشد

رفتی و زنت، منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر، کاش پسر داشته باشد

گفتی که پس از من چه پسر بود و چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد

اینک پسری از تو یتیم است در این‌جا
در حسرت یک شب، که پدر داشته باشد

برگرد سفر طول کشید، ای نفس سبز
تا کی دل من چشم به در داشته باشد

 

مرتضی امیری اسفندقه

لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

تعداد صفحات : 57

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 172
  • باردید دیروز : 631
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,405
  • بازدید ماه : 10,786
  • بازدید سال : 90,792
  • بازدید کلی : 334,502
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی