1
سرود پنجم سرود آشنائيهاي ژرفتر است.
سرود اندهگزاريهاي من است و
اندهگساري او.
نيز
اين
سرود سپاسي ديگرست
سرود ستايشي ديگر:
ستايش دستي كه
مضرابش نوازشيست-
و هر تار جان مرا به سرودي تازه مينوازد ( و اين سخن
چه قديميست!)
دستي كه همچون كودكي
گرم است
و رقص شكوهمنديها را
در كشيدگي سرانگشتان خويش
ترجمه ميكند.
آن لبان
بيش از آن كه گيرنده باشد
ميبخشد.
آن چشمها
پيش از آن كه نگاهي باشد
تماشائيست.
و اين
پاسداشت آن سرود بزرگ است
كه ويرانه را
به نبرد با ويراني به پاي ميدارد.
لبي
دستي و چشمي
قلبي كه زيبائي را
در اين گورستان خدايان
بهسان مذهبي
تعليم ميكند
اميدي
پاكي و ايماني
زني
كه نان و رختش را
در اين قربانگاه بيعدالت
برخي محكومي ميكند كه منم.
ادامه شعر در ادامه مطلب...