کمی در یاب حال خسته ام را
بخوان غمنامه ی پیوسته ام را
نوازش کن به هرم دستهایت
دوبیتی های پینه بسته ام را
محمدعلي ساكي
شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.
با تشکر
همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بريزد(ولادت امام موسي كاظم(ع) ) | 0 | 593 | admin |
شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام | 0 | 283 | admin |
دست از سرم بردار من بابا ندارم(حضرت رقيه(س)) | 0 | 304 | admin |
بوي پيراهن خونين كسي مي آيد... | 0 | 298 | admin |
بسمه تعالی، مال من بود یادته ( سعید حدادیان ) | 0 | 357 | admin |
آش نذري | 1 | 355 | saki336 |
رباعی و دویتی عاشورایی | 0 | 277 | admin |
لیلی نوین! (بوستان طنز) | 0 | 377 | admin |
شعر داغ | 0 | 283 | admin |
بی تفاوت(فروغ فرخزاد) | 0 | 355 | admin |
کمی در یاب حال خسته ام را
بخوان غمنامه ی پیوسته ام را
نوازش کن به هرم دستهایت
دوبیتی های پینه بسته ام را
محمدعلي ساكي
وبلاگ ديگر من: اليسا
شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خونی
با بزرگون می شینی، حرف میزنی ، همه چی می دونی
شما که کله ت پره ، معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمی مونی
بگو از چیه که من ، دلم گرفته؟
راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته
من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد ....
محمد صالح علا
محمد اقبال لاهوری در سال 1256 شمسی در یک خانواده متدین در شهر سیالکوت پاکستان به دنیا آمد
پدرش بازرگان بود و اجدادش همه از برهمنان کشمیر بودند که در قرن هفدهم به دین اسلام مشرف گشتند.
محمد تحصیلات خود را با قرآن در یکی از مساجد زادگاهش شروع کرد و بعد از اتمام دوره مکتب برای گذران دورههای ابتدائی و متوسطه به کالج رفت.
وی در کالج مورد توجه یکی از معلمانش به نام مولانا میر حسین قرار گرفت. ذوق و استعداد شاعری وی تا جائی معلمش را تحت تاثیر قرار داد که ایشان هر چند مخالف با شعر گفتن جوانان بود، خودش اقبال را تشویق به سرودن کرد.
اقبال لاهوری سرودههای خود را در ابتدا جهت اصلاح به داغ دهلوی تسلیم مینمود. داغ دهلوی نیز پس از مدتی اعتراف کرد که اشعار اقبال نیاز به تصحیح نداشته و از داشتن چنین شاگردی فخر و مباهات میکرد.
ادامه زندگي نامه، در ادامه مطلب
گم می شوم هر روز در پژواک چشمانت
آنک ! منم ناکام از ادراک چشمانت
سرمست انگور نگاهت می شود ذوقم
وقتی که مستی می چکد از تاک چشمانت
تیغ نگاهت را دل من برنمی تابد
می ترسد از بدمستی بی باک چشمانت
یک شب کنار غربت دلتنگی ام بنشین
اختر ببار ای ماه ! از افلاک چشمانت
در آیه ریزانِ شب معراج لبخندت
پر می کشد افلاک تا لولاک چشمانت
سعيد عندليب
به چشمهای نجیبش که آفتاب صداقت
و دستهای سپیدش
که بازتاب رفاقت
و نرمخند لبانش نگاه می کردم
و گاه گاه تمام صورت او را
صعود دود ز سیگار من
کدر می کرد
و من به آفتاب پس ابر خیره می گشتم
و فکر می کردم
در آن دقیقه که با من
نه تاب گفتن و نه طاقت نگفتن بود
و رنج من همه از درد خود نهفتن بود
سیاه گیسوی من مهربانتر از خورشید
از این سکوت من آزرده گشت و هیچ نگفت
و نرمخنده نشکفته
بر لبش پژمرد
و روی گونه گلگونش را
غبار سرد کدورت در آن زمان آزرد
توان گفتن از من رمیده بود این بار
در آخرین دیدار
تمام تاب و توانم رهیده بود از تن
اگر چه سخن ِ از تو می گریزم را
چه بارها که به طعنه شنیده بود از من
توان گفتن از من رمیده بود این بار چرا ؟
که این جداییم از او نبود از خود بود
و سرنوشت من آنگونه ای که میشد بود
حمید مصدق
برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.
اشعار محمدعلی ساکی:
و...
----------------------------------------------------
اشعار بانو فاطمه فراهانی: