رفته ام ،
اما نمیدانی ،
میخی که بر دیوار کوبیدی جایش تا ابد باقیست .
مهران ابراهيمي
شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.
با تشکر
همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بريزد(ولادت امام موسي كاظم(ع) ) | 0 | 593 | admin |
شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام | 0 | 283 | admin |
دست از سرم بردار من بابا ندارم(حضرت رقيه(س)) | 0 | 304 | admin |
بوي پيراهن خونين كسي مي آيد... | 0 | 298 | admin |
بسمه تعالی، مال من بود یادته ( سعید حدادیان ) | 0 | 357 | admin |
آش نذري | 1 | 354 | saki336 |
رباعی و دویتی عاشورایی | 0 | 277 | admin |
لیلی نوین! (بوستان طنز) | 0 | 377 | admin |
شعر داغ | 0 | 283 | admin |
بی تفاوت(فروغ فرخزاد) | 0 | 355 | admin |
رفته ام ،
اما نمیدانی ،
میخی که بر دیوار کوبیدی جایش تا ابد باقیست .
مهران ابراهيمي
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بیقرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قرآن خواندهام... یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
نامههایم چشمهایت را اذیت میکند
درددل کردن برای تو حضوری بهتر است
چای دم کن... خستهام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
من سرم بر شانهات؟.. یا تو سرت بر شانهام؟..
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟
حامد عسکری
من كه به تن خود زده بودم پيه هارا
هاشورتو خط زد همه ي حاشيه هارا
كي متن پراز حاشيه از چشم تو دوراست
كي از قلم انداخته اي زاويه هارا
با اينكه همه داعيه ي عشق تو دارند
دانم كه محك مي زني اين داعيه هارا
تقديم تو با عشق نمودم غزلي را
تا خنده ي تو پاره كند مرثيه هارا
در كنگره ي عشق تو گر گل كند اين شعر
بوسم لب آرايه و...تا قافيه هارا
محمد علي ساكي
ملا سوار خر شد گفتند این سیاسی ست
بایرامقلی پدر شد گفتند این سیاسی ست
در داستان ، گلعنبر نُه بار بچّه زایید
نُه تا همه پسر شد ، گفتند این سیاسی ست
دل می خورند و قلوه خوبان شهر با هم
تا شام ما جگر شد گفتند این سیاسی ست
هنگام آب خوردن دستم به مانعی خورد
لیوان ما دمر شد گفتند این سیاسی ست
یارو قمر قمر گفت گفتند بی خیالش
تا ماه ما قمر شد گفتند این سیاسی ست
دانشجویی ز کرمان از بخت بد هنر خواند
یک روز باهنر شد گفتند این سیاسی ست
یک چشم عمه چپ بود گفتند اجتماعی ست
بابا بزرگ کر شد گفتند این سیاسی ست
اشتر جملچه زایید گفتند این عجیب است
گاو حسن بقر شد گفتند این سیاسی ست
گفتند اعتراضات کار برنج هندی ست
کوبا پر از شکر شد گفتند این سیاسی ست
روزی کنار دریا موجی عظیم آمد
شلوار شیخ تر شد گفتند این سیاسی ست
در فوتبال روزی دروازه بان زمین خورد
دردش که بیشتر شد گفتند این سیاسی ست
عطّار نسخه ای بست گفتند شبهه ناک است
خیّام کوزه گر شد گفتند این سیاسی ست
شاعر به فکر افتاد مردن چه چیز خوبی ست
آماده سفر شد گفتند این سیاسی ست
علیرضا قزوه
بهتنهایی گرفتارند مشتی بیپناه اینجا
مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا
غرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شد
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا
برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش میغلتند خلقی بیگناه اینجا
نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان میجوید از من تا نیاید اشتباه اینجا
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا
فاضل نظری
برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.
تعداد صفحات : 57
اشعار محمدعلی ساکی:
و...
----------------------------------------------------
اشعار بانو فاطمه فراهانی: