ای بر لب هر زمزمة نامت غزلیتر!
چشمان تو از کوثر و زمزم عسلیتر
خورشیدتر از روی تو این خاک ندیده است
ای تیغة مشرق به جلای تو جلیتر
تو آخر عشقی و زبان دلی و نیست
از جذبة چشمان تو بینالمللیتر !
سرباز کن ای راز که در غربت این چاه
هر چشم به اعجاز لبت خشک ولی تر!
ای دامنة نور حرا در عرفاتت
با دست تو پیمان محمد عملیتر
از جنس کدامین می نابی که به نامت
لب میشود از سکر شرابی ازلیتر
جز نام بلندت چه بخوانم؟ چه بگویم؟
از صولت شمشیر خدا کیست علیتر!؟
احمدرضا الیاسی