خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در رنج و خود پرستی
باضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باشl
بیماری اندراین غم خوشتر زتندرستی
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق رندان چالاکی است و چستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
آن روز دیده بودم این فتنه ها که برخواست
کز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی
خار ار چه جان بکاهد ، گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی من در جنب ذوق مستی.