بیدی و جوی آبی و دشتی و منظری
گیسوی تار و موی دلاویز دختری
این آرزوست در دل زیباپرست من
نه شوق کشوری نه تمنای لشکری
شاگرد حافظیم و به گیتی نخواستیم
جز دفتری و گوشه باقی و دلبری
در این جهان کهنه که در اختیار ماست
خوشتر ز ملک عشق نجستیم کشوری
زنهار همچو آینه عیب کسان مبین
رو محو شو به دیدن آیینهمنظری
* * *
در پردهی سکوت امشب به روی من
چشمک زند به عشوه ز هر گوشه اختری
آه نسیم و نالهی جانسوز مرغ حق
دارد حکایتی که نگنجد به دفتری
با چشم اشکبار به دامان کوهسار
پژمان چو کدکیست به دامان مادری
دانی که این فراری از یادرفته کیست
رنجیدهخاطری که نرنجانده خاطری
حسین پژمان بختیاری