بیا مسافر من ساده از سفر برگرد
که هست جاده محراب پر خطر برگرد
مگر نمی شنوی تو صدای دزدان را
که گرد قافله هستند در گذر برگرد
تمام کوچه مسجد شکاف شمشیر است
بیا به اسم تو ای شاه از سفر برگرد
اگر چه خواهش من را نمی دهی پاسخ
بیا به خواهش غازی و قفل در برگرد
چه کس نماز سحر را شکسته می خواند
بیا نماز قضا کن و این سحر برگرد
اردشیر آقایی