loading...
انجمن مجازی ادبیات فارسی
ارسال مطالب

شما دوست عزیز می توانید اشعار ،داستان و یا ضرب المثل های خود را ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت درج شود.

با تشکر


همچنین برای ثبت لینک وبسایت شما در لینکدونی خوان هشتم ، با ما در تماس باشید.


لینکدونی خوان هشتم

تبليغات
فروشگاه شارژ خوان هشتم 
موبايلتو راحت شارژ كن!

آخرین ارسال های انجمن
محمد اشرفی بازدید : 228 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

لنگر انداخته در اسکله، کنگر خورده
این عقابی که مسیرش به کبوتر خورده

موج با شوق تو می آید و برمی گردد
متلاشی شده، بی حوصله و سرخورده

گاه یک صخره ی پنهان شده را رد کرده ست
گرچه هر بار به یک صخره ی دیگر خورده

بوسه ات سرخ ترین میوه ی فصل است انگار
سیلی موج که بر گونه ی بندر خورده

«بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم»
هر که بد گفت به چشمان تو شکَّر خورده!

چشم تو معدن الماس ولی لبخندت
سینه ی ترد اناری ست که خنجر خورده

غزلی گفته ام از گونه ی گل نازک تر
من بجز شعر چه گفتم که به تو برخورده!؟

 

عبدالحسین انصاری

محمد اشرفی بازدید : 316 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

دلت این روزها با هر تکان تازه می‌افتد
همیشه سیب وقتی می‌شود آماده، می‌افتد

لبت را زودتر بگذار بر لب‌های این فنجان
که چای‌ات از دهان و شور وشوق از باده می‌افتد

سفر مجموعه‌ای اندوهگین از اتفاقاتی‌ست
که روزی ناگهان بر شانه‌های جاده می‌افتد

تو هم روزی مسافر می‌شوی، اما نمی‌دانی
که هر شب اشک مردی ساده بر سجّاده می‌افتد

ولی آن قدر هم احساس خوشبختی نکن، روزی
گذارت باز بر این شهر دور افتاده می‌افتد

 

عبدالحسین انصاری

محمد اشرفی بازدید : 167 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

شب و سکوت و سه تاری که لال مانده منم
بیا کمى بنوازم ، بیا کمى بزنم

نه چنگ شور و جنونى ، نه پنجه ی گرمى
اسیر غربت بى انتهاى خویشتنم

و در میان کویرى که باغ نامش بود
به زخم زخم تبر، شاخه شاخه مى‏شکنم

دوباره مینگرم نقش خویش را بر آب
چنان غریبه که باور نمى کنم که منم

ببین چه بر سرم آورده عشق و با این حال
نمى توانم از این ناگــزیر دل بکنم

چنان زلال تورا تشنه‏ام در این دوزخ
که از لهیب عطش گر گرفته پیرهنم

غزل غزل همه ام را وداع مى کنم آه
به دست آتش و بادند پاره هاى تنم

سکوت مى وزد و درکنار تنهاییم
نشسته‏ام به تماشاى شعله ور شدنم

مجال پرزدنم نیست، بعد ازاین شاید
به آسمان برسد امتداد سوختنم

 

احمدرضا الیاسی

محمد اشرفی بازدید : 546 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

حوا،بهشت،پرده اول،درخت سیب
آدم نشسته در وسط صحنه بی شکیب

پروانه ای شبیه غزل از نگاه او
پر می کشد به سمت گلی عاشق و نجیب

نام تو چیست ای گل صد جلوه ی قشنگ؟
نام تو چیست ای غزل بکر و دلفریب؟

من میشوم قسم به خدا عاشق شما
در صحنه های بعدی این قصه،عنقریب

حوا،بهشت،پرده دوم،صدای باد
شیطان پرید در وسط صحنه نانجیب

شیطان؟ولی اجازه بازی ندارد او
آدم به خشم بر سر آن فتنه زد نهیب

لبخند عشق بر لب حوا جوانه زد
نام تو چیست دلشده ای عاشق و غریب؟

من آدمم که سیب تورا چیدم از بهشت
حاشا نمیکنم که شدم عاشقت عجیب

عاشق شدن چه کار قشنگی ست خوب من
خال لب تو کرده مرا شاعر و ادیب

حوا کشید روی دلش عکس سیب سرخ
 آدم نوشت نام خودش را روی سیب

پایان قصه آدم و حوا یکی شدند
باغ بهشت،پرده آخر، درخت سیب؟؟

 

رضا اسماعیلی

محمد اشرفی بازدید : 360 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی
تو هیچ از من و این ماجرا نمی فهمی

رفیق، نسبت من میرسد به مجنون، آه
و عشق سهم من است و شما نمی فهمی

بدون آنکه بفهمم شدم دچار دلت
تو خنده می کنی اما مرا نمی فهمی

خیال می کنی آیا که من پشیمانم؟
خیال می کنی آیا؟ و یا نمی فهمی؟

"منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن"
خیال توبه ندارم، چرا نمی فهمی؟

ز عشق گفتم و باز حاظرم به تکرارش
بگو که حرف مرا تا کجا نمی فهمی؟

 و حرف آخر من، عشق اختیاری نیست
دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی 

 

رضا اسماعیلی

محمد اشرفی بازدید : 225 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

شب آمده ام پیش تو آرام بگیرم
از تلخی چشمان تو ایهام بگیرم

برگشته ام ازجاده ی ابریشمی عشق
كز چشمه ی ابریشمیت وام بگیرم

آیینه ی تاول زده ی عشق چه تنهاست
بگذار ازاین آینه الهام بگیرم

حیف است كه درخلوت شبها نتوانم
ازخمره ی لبهای تو یك جام بگیرم

روح غزلم در تو مجسم شده انگار
می خواهم ازین چشم ترت دام بگیرم

مهتاب به دلدادگی ام زل زد و خندید
برخیز كه از كنج لبت كام بگیرم

پاشیده تمام نفست در بغل من
بگذار كه با عشق تو فرجام بگیرم

نیلوفری ازجنس غزل هستی و خواهم
با موج نفس های تو حمام بگیرم

هر چند پراز فاصله هستیم، گل من
شب آمده ام پیش تو آرام بگیرم

 

محمدحسن اسفندیارپور

لینک به صفحه

برای لینک به صفحه ای که مشاهده می کنید،کد زیر را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید.


کد اشتراک گذاری لینک

تعداد صفحات : 70

درباره ما
Profile Pic
زیباترین اشعار،داستان و ضرب المثل های فارسی در انجمن مجازی ادبیات فارسی / شما می توانید با عضویت در سایت،اشعار و داستانهای خود ویا دیگران را ارسال کنید تا با نام خودتان نمایش داده شود. با تشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره انجمن مجازی ادبیات فارسی؟
    کدام موضوع انجمن توجه شما را جلب می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 415
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 71
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 525
  • باردید دیروز : 631
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,758
  • بازدید ماه : 11,139
  • بازدید سال : 91,145
  • بازدید کلی : 334,855
  • کدهای اختصاصی
    ‪Google+‬‏
    اشعار کاربران سایت

    اشعار محمدعلی ساکی:

    رباعی(محمد علی ساکی)

    توهم

    نرخ دیه

    ماهی تنگ

    رود

    و...

    ----------------------------------------------------

    اشعار بانو فاطمه فراهانی:

    راز روشنایی